تعلیق

تعلیق

به خودم اومدم و دیدم که زندگیم شده پر از ذوق و هیجان و البته اضطراب و کمی هم ترس برای آینده ای پر از عدم قطعیت ها و ناشناخته ها و البته موفقیت ها و شکست ها. آینده ای که به جز یه تصویر تار چیزی ازش ندارم، اما میدونم دارم به سمتش حرکت میکنم و با هر قدمم، خودم و خودش بهش سر و شکل میدیم. این شد که اینجا شد "تعلیق." تعلیقی (انگلیسی: Suspense) که به قول ویکی پدیا جان: " به حس و کشش تنش‌آلود و پرهیجانِ برآمده از موقعیتی غیرقابل‌پیش‌بینی و مرموز گفته می‌شود."

عضویت در خبرنامه معرفی کتاب
کتابخونه

خونده‌های اخیر

The Bell Jar
really liked it
I finished this book more than two weeks ago, and I was too glad I am done with it that totally forgot to write a review, though it has been haunting me since. A semi-autobiographical novel about depression and suicide (and suicidal thou...
بیروت ۷۵
liked it
tagged: soon-to-be-read
همسایه ها
it was amazing
tagged: ادبیات-زندان

goodreads.com

کتابهای رو طاقچه، زیر تخت، توی کیف، توی دست، و به تازگی توی گوش و توی کیندل

Electric Arches
tagged: currently-reading
The Art of the Novel
tagged: currently-reading
آخرین انار دنیا
tagged: ادبیات-جنگ-و-ضد-جنگ and currently-reading
فاوست
tagged: currently-reading

goodreads.com
شبکه اجتماعی جات
بایگانی

بی تربیتی طور | مُلَیِن لازم

شنبه, ۶ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۵۰ ق.ظ

شنیدین میگن فلان میوه رو یا فلان غذا رو بخور، خوبه ، شکمت کار میکنه و اینا ؟ بعد معمولا هم این چیزا رو آدم دوست نداره یا از اغذیه ی مورد علاقه ی همه نیست ! یا مثلا آدم نمیتونه همیشه بخوره و این صوبتا ؟!؟

من شدیدا به یک ورودی حالا از نوع کتاب، مجله، فیلم یا هر چیزی مثل اینا نیاز دارم که مغزم کار کنه ! و مشکلم اینه که می دونم نیاز دارم که فکرم کار بیفته ولی حوصله و علاقه ای برای خوندن و دیدن و شنیدن هم ندارم ! 

شاید باید سِرُمی چیزی بزنم تا غذای مناسب به مخم برسه ! یا نمیدونم خلاصه. آمپولی قرصی ، دوایی درمونی .

فقط میدونم که ورودی مغزم داره به سمت صفر میل میکنه و دیگه داده ی چندانی برای پراسِس کردن برام باقی نمونده و حتی از برای بیکاری و علافی و وقت پر کردن و فرار از درس و اینا هم دیگه فکر خاصی برای رسیدگی ندارم!

پی نوشت : امروز که پیام موسوی رو خوندم، یاد عقب موندگی های مطالعاتی و این بحثام افتادم و آه از نهادم بلند شد ! چقدر مفت دارم به باد میدم این وقت های عزیزِجوونی و تازگی و فعالِ مغزم رو ! آینده ی امثال من قراره چی از آب در بیاد ؟؟!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی