تعلیق

تعلیق

به خودم اومدم و دیدم که زندگیم شده پر از ذوق و هیجان و البته اضطراب و کمی هم ترس برای آینده ای پر از عدم قطعیت ها و ناشناخته ها و البته موفقیت ها و شکست ها. آینده ای که به جز یه تصویر تار چیزی ازش ندارم، اما میدونم دارم به سمتش حرکت میکنم و با هر قدمم، خودم و خودش بهش سر و شکل میدیم. این شد که اینجا شد "تعلیق." تعلیقی (انگلیسی: Suspense) که به قول ویکی پدیا جان: " به حس و کشش تنش‌آلود و پرهیجانِ برآمده از موقعیتی غیرقابل‌پیش‌بینی و مرموز گفته می‌شود."

عضویت در خبرنامه معرفی کتاب
کتابخونه

خونده‌های اخیر

The Bell Jar
really liked it
I finished this book more than two weeks ago, and I was too glad I am done with it that totally forgot to write a review, though it has been haunting me since. A semi-autobiographical novel about depression and suicide (and suicidal thou...
بیروت ۷۵
liked it
tagged: soon-to-be-read
همسایه ها
it was amazing
tagged: ادبیات-زندان

goodreads.com

کتابهای رو طاقچه، زیر تخت، توی کیف، توی دست، و به تازگی توی گوش و توی کیندل

Electric Arches
tagged: currently-reading
The Art of the Novel
tagged: currently-reading
آخرین انار دنیا
tagged: ادبیات-جنگ-و-ضد-جنگ and currently-reading
فاوست
tagged: currently-reading

goodreads.com
شبکه اجتماعی جات
بایگانی

نخبه را در صحن علنی مجلس کشتند

چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۰۶ ق.ظ

حکایت را شنیده بودید؟ همان که می گفت روزی سواره ای، پیاده ای را سوار کرد. بعد از طی مسافتی، پیاده به روی سواره تیزی کشید و اسب و سرمایه اش را با خود برد و پیاده را در بیابان رها کرد . سواره پشت سرِ پیاده فریاد کشید که می بری ، ببر، می روی برو ، فقط از ناجوان مردی ات برای کسی نگو. نگذار بفهمند در این دنیا آدم ها با هم چنین می کنند. 

ولی چنین می کنند. نه با هم و نه در شرایطِ حتی کمی برابر. که 170 نفر با 80 میلیون و یکی در خانه ی ملت و دیگری دست به دامانِ رای همین خانه. کتمان می توان کرد ولی انکار نه. وزیر علوم ، استاد تمام دانشگاهِ تهران را در صحن علنی مجلس زیر رگبار حرف های بی ربط از وزارت خلع می کنند تا شاید سد راهِ نفوذِ حماقتشان در وزارت علوم، در دانشگاه ، میان دانشجویان و نخبگان کشور، شکسته شود. هم می زنند، هم می برند و هم جار می زنند. وزیرِ مردم را در خانه ی مردم از مردم می گیرند. و چه تلخ تر که این همه را به پای دلسوزی و مسلمانی می نویسند. و بی صبرانه برای ثبتش در دل تاریخ می کوشند. و چه بخوانند آینده گان از این روزهای ما. چه بخندند و باور نکنند فرزندان ما. 

این ها که بالاتر گفتم را همه میدانیم. همه در ذهنمان با کلمات و عبارات مخلتف چندین بار بیان می کنیم. اما آنچه که برای من مهیج تر از استیضاح بود، جنگ قدرتی بود که از اوایل هفته از مرزها به خاکِ داخل رسیده بود و باز دوباره به جز نظامیان (بخوانید سیاسیون)، مردم عادی را هم به کارزار کشاند. تماشای هماوردِ بازوهای قدرت یک نظام، با ابزاری چون رسانه، چون بیان، چون حتی لمپن بازی، بی برو برگرد برای من از جذاب ترین اتفاقات است. چنگ و دندان نشان دادن های مدرن ، لابی های زیر و رو. رویتِ جرقه های ناشی از اصطکاک ایجاد شده میانِ عقلا و صد البته سفها(!). از پیش تولیدِ جنگ در روزهای گذشته تا خط مقدم آن، امروز در بهارستان. این فحش می دهد و از آمدن به جنگ به بهانه ی سفر سر باز می زند. این به آب و آتیش می زند و با انواع و اقسام مدیاهای ممکن استیضاح می کند. این امتیاز نمی دهد و آن یکی رسما و در ملا عام درخواست امتیاز می کند. ( لاریجانی در آخرِ استیضاح). این یکی اخلاق به خرج می دهد و فقط از خودش دفاع می کند. آن یکی اصلا گوش نمی دهد و رای اعتماد نمی دهد. این یکی دهن کجی می کند و از جایی بسیار دورتر از بهارستان نجفی را سرپرست می کند و ... . سکانِ هدایت مملکت انگار کن که دسته ی آتاری یا چنین چیزی باشد. این یکی مشت می زند و آن یکی جواب می دهد. جفتشان هم برای هم خوب زیر و رو می کشند. 

شاید فکر کنید اینها همه نشانه های شومِ بدبختی است. من ولی می گویم همین که آهنگِ امروزِ کتاب فروشیِ شیک و سوسولیه "داستان" به جای چرا رفتیِ همایون می شود پخش زنده ی استیضاح از رادیو فرهنگ. همین که بدون اینکه بخواهیم درگیر می شویم با ریز و بزرگه سیاست. این ها خوبست و لازم . ما هنوز از آن آدم بزرگ هایی که کار را بدهیم دستشان و خودمان برویم لالا نداریم. خوبست که همه با هم درگیرِ بالا و پایین مملکت باشیم. نه پشت لپ تاپ و توی فضای مجازی. گوش چسبانده به رادیو و خیره شده به صفحه ی خبرگزاری های مختلف من بابِ افشاگری های تازه. ما هر وقت با هم بودیم، بیشتر فهمیدیم. 88 را یادتان هست ؟

سال 90 اشتباه کردیم و فرادی دست به حرکتی جمعی و احساسی زدیم. امروز ولی جمعمان کردند تا منطقمان به کار بیفتد. دانشگاه تا انتخابات آتیى‌ مجلس در عطشِ انتقام می سوزد و هر روز بیش از روز قبل برای اکثریتِ راست مجلس ضربتی کنار می گذارد. نخبگان دوباره دور هم جمع شده اند و این بار نه بر سر دفاع از حقوقِ پایمال شده ی 88 ،که برای بی احترامی به شعور و منزلتشان. 

روزشماری شروع شده. مجلسیون زیر آتشی را روشن کردند که خودشان در آن خواهند سوخت. فرجی دانا دیروز و پس از استیضاح ، فرجی دانای دیگری بود. نمادِ به هیچ انگاشتنِ تدبیر و مدیریت و عقلانیت. این بار لیاخوف مجلس را به توپ نمی بندد. صبر کنید. این مردم هستند که اسفند سال بعد مجلس را زیر و رو خواهند کرد.

نظرات  (۶)

چقدر دیروز درد داشت...چقدر!
سلام.نوشته اید "استاد تمام دانشگاهِ تهران را در صحن علنی مجلس زیر رگبار حرف های بی ربط از وزارت خلع می کنند". لطفا بابت بی ریط بودن حرف های مجلسیان مستند ذکر کنید.نوشته اید "وزیر مردم". همان قدر که جناب نجفی وزیر مردم هستند، اهالی مجلس هم نمایندگان مردم هستند و بلکه بیشتر، چون با رای مستقیم مردم انتخاب شده اند، به خلاف آقای وزیر.من هم یکی از این مردم هستم. و از قضا یک اصلاح طلب و از قضاتر(!) یک دانشجو و هرچند معتقدم که مجلس تا مواجبش قطع نشود با کسی کاری ندارد ولی این بار قطعی مواجب به نفع ملت تمام شده است.
پاسخ:
در مورد نکته اول . کمی بالاتر اگر به عنوان وبلاگ نگاه کنید نوشته ام "دفترچه یادداشت غیر شخصی" نه خبرگزاری . مستند حرف زدن کار خوب و بجایی است ولی دقیقا "به جا" . این نوشته یک ثبت احساسات یا خاطره نویسی یا چنین چیزی است. من حتی این مطلب را در فیس بوک هم منتشر نکرده ام که نیاز به مستند حرف زدن داشته باشم. اگر لحن متن تحلیلی بود حرف شما متین ولی اینجا دلیلی برای مستند حرف زدن نمی بینم. در مورد نکته دوم هم آیا من جایی درباره ی نجفی حرف زدم ؟ صرفا گفته ام که آقای روحانی ایشون را از راه دور به عنوان سرپرست معرفی کرد. حتی نظر شخصی نداده ام. اما در کل در رابطه با موضوعی که می گویید. آیا می دانید که 25 نفر از 30 نفر نماینده ی تهران، در دور دوم و با رای کمتر از 25 درصد وارد مجلس شدند؟ آیا میدانید تمام نمایندگان تهرانی امضا کننده ی استیضاح، در دور دوم وارد مجلس شده بودند؟ اگر این اهالی مجلس نمایندگان مردم محسوب می شوند که حرفی نمی ماند. در ضمن مثلا شخص آقای فرجی دانا و آقای نجفی از جمله کسانی بودند که جزو کاندیداهای احتمالی وزارت قبل و بعد از انتخاب آقای روحانی به شمار می رفتند، و من هنگام رای دادن
1- من هم موافقم که به کمی بالاتر نگاه کنیم که نوشته اید دفترچه یادداشت ""غیرشخصی"". وقتی شما در یک محیط غیر شخصی _که لزومی هم ندارد خبرگزاری باشد- به کسی نسبت ناروا می دهید می بایست آن را مستند کنید. مسلماً متن شما تحلیلی نبوده اما قطعه ی ادبی و شعر هم نبوده و همه ی کلمات و جمله ها در معنای حقیقی شان به کار رفته اند. 2- حتی اگر شما در مورد آقای فرجی صحبت نکرده باشید، باز هم استدلال من درست است. 3-اگر اهالی مجلس، نمایندگان مردم محسوب نمی شوند که حرفی نمی ماند. 4- حتی اگر آقای روحانی به صورت گسترده در تبلیغاتشان از اعضای احتمالی کابینه شان نام برده باشند _که من به خاطر ندارم- آقای فرجی بعد از رای نیاوردن دو وزیر پیشنهادی دیگر معرفی شدند. ضمن اینکه در جریان انتخابات چشم ما چنان به شعارهای تدبیر و رواداری و تحمل مخالف بود که حتی گوشه اش هم به کابینه ی احتمالی نرسید.شعارهایی که آقای فرجی نخواستند یا نتوانستند پیاده کنند (حداقل در دانشگاه).
5- "ضرر" یعنی تغییر دائم منصب های اداری ضرر یعنی افزایش بودجه ی علمی و افت شاخص های علمی ضرر یعنی این که در تبلیغات یک مدیر به کمک های او به زلزله زدگان بیش از توان مدیریتی او توجه کنیم ضرر یعنی چنان سرمست انتصاب های سیاسی باشیم که افت غم انگیز علمی در سطح جهان از یادمان برود. ضرر یعنی یادمان برود دانشگاه در وهله ی اول محیط فرهنگی است و سیاست در درجه ی دوم اهمیت قرار دارد. ضرر یعنی یادمان برود که اگر فرهنگ درست شود، سیاست هم درست می شود. ضرر یعنی شعار رواداری بدهیم ولی استادی را به دلیل نقد تند -و نه بی ادبانه- اش در جریان یک مناظره ی دانشجویی -و نه کلاس درس- مورد بازخواست قرار دهیم و چند جلسه کلاس را تعطیل کنیم. ضرر یعنی به گذشتگان تف و لعنت بفرستیم ولی چنان عمل کنیم که گویی آن ها الگوی ما هستند "حداقل معنای "نفع"، ضرر نکردن است"! امیدوارم دوباره به اشتباه ننوشته باشم نجفی!
پاسخ:
سلام. من صرفا میخوام به دو نکته اشاره کنم که اول : حرفهایی که این بالا زدین از دریچه ی نگاه شما قابلیت بحث کردن ندارند ، چون مستند نیستن. دوم : من علاقه ای به بحث های نوشتاری ندارم و شدیدا ازشون پرهیز می کنم ؛ بنابراین حتی از دریچه ی نگاه خودم هم تمایلی به بحث ندارم ! پر واضحه که من و شما ورودی های یکسانی نداریم ! نمیگم تفکر یکسان نداریم ! اتفاقا شاید همسو باشیم ولی فقط خیل موارد بالا این رو به من اثبات کرد که اطلاعاتِ دریافتیمون فاصله ی زیادی با هم داره ! و یک نکته ای رو هم کلا میخوام بگم ، این که زیادی به دانسته هاتون اطمینان دارید و متاسفانه خیلی ساده با اطلاعات ناقصتون پا به میدون بحث میذارید ! برای نمونه میگم ! وزیر مورد نظر آقای روحانی ، دکتر فرجی دانا بودن اما ایشون بنا به مصلحت  پیشنهاد ایشون رو رد کردن و بنابراین آقای دکتر میلی منفرد معرفی شدن ! اینو واقعا تمام دانشگاهی ها و به خصوص دانشگاه تهرانی ها میدونستن ! http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1 %D8%AA%D9%88%D9%81%DB%8C%D9%82%DB%8C توی این لینک هم برای این مدعای من سندی وجود داره ذیل عنوانِ "حضور در دولت یازدهم" ! یکی
اگر توجه کرده باشید گفتم که قبل از انتخابات حتی گوشه ی چشمم هم به کابینه ی احتمالی (به خصوص وزارت علوم) نبوده. بنابر این من در این مورد ادعای اطلاع نکردم. و فقط گفتم که اگر هم اعلام شده بوده ، آقای فرجی بعد از دو نفر دیگر معرفی شدند که لینکی که دادید می گوید بعد از یک نفر دیگر (آقای توفیقی) بوده که به هر صورت نشان می دهد فرجی اولین انتخاب رئیس جمهور نبود. باز اگر این صحبتم هم اشتباه باشد جای بحث دارد که چقدر از رای مردم به آقای روحانی به صرف وزارت آقای فرجی بوده. ضمناً لینکی هم که شما دادید همه ی اطلاعاتش برمی گردد به بعد از انتخابات و قبل از تحلیف. در مورد اینکه این ادعاهای من مستند نیست، حق با شماست. فقط درمورد اول در مجلس افت رتبه ی علمی دانشگاه های مطرح کشور به ترتیب و به صورت دقیق اعلام شد و آقای فرجی دانا دفاعی در این مورد نکردند (حداقل من ندیدم و نشنیدم) و مورد ششم برمی گردد به بازخواست آقای سعید زیباکلام (استاد فلسفه، برادر صادق زیباکلام)، اوایل ترم گذشته. که البته من هم موافقتی با ایشان ندارم اما بازخواست شدنشان هم باعث تعجب بود!
افزایش بودجه ی علمی هم حرف کلی نیست که قابل مستند سازی نباشه و شما می توانید با جستجوی اینترنتی دلایلشو پیدا کنید. همه ی این حرف ها به این معنی نیست که جناب فرجی هیچ کار مفیدی نکرده اند اما این ها نه آن کارهای مفیدی بوده اند که در حضور کوتاهشان می توانستند بکنند و در درجه ی اول اهمیت نسبت به تغییر ریاست ها و مدیریت ها بود. از این که پذیرای نقد هستید ممنون. اگر بدونم کجای حرفام داره القای خشم یا نیت خوانی می کنه، حذفش می کنم. ضمن این که این بحث به اطلاعات من هم اضافه کرد و من ادعای همه چیز دانی ندارم. سعی می کنم دیگه بقول شما بحث نوشتاری راه نندازم. پیروز باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی