تعلیق

تعلیق

به خودم اومدم و دیدم که زندگیم شده پر از ذوق و هیجان و البته اضطراب و کمی هم ترس برای آینده ای پر از عدم قطعیت ها و ناشناخته ها و البته موفقیت ها و شکست ها. آینده ای که به جز یه تصویر تار چیزی ازش ندارم، اما میدونم دارم به سمتش حرکت میکنم و با هر قدمم، خودم و خودش بهش سر و شکل میدیم. این شد که اینجا شد "تعلیق." تعلیقی (انگلیسی: Suspense) که به قول ویکی پدیا جان: " به حس و کشش تنش‌آلود و پرهیجانِ برآمده از موقعیتی غیرقابل‌پیش‌بینی و مرموز گفته می‌شود."

عضویت در خبرنامه معرفی کتاب
کتابخونه

خونده‌های اخیر

The Bell Jar
really liked it
I finished this book more than two weeks ago, and I was too glad I am done with it that totally forgot to write a review, though it has been haunting me since. A semi-autobiographical novel about depression and suicide (and suicidal thou...
بیروت ۷۵
liked it
tagged: soon-to-be-read
همسایه ها
it was amazing
tagged: ادبیات-زندان

goodreads.com

کتابهای رو طاقچه، زیر تخت، توی کیف، توی دست، و به تازگی توی گوش و توی کیندل

Electric Arches
tagged: currently-reading
The Art of the Novel
tagged: currently-reading
آخرین انار دنیا
tagged: ادبیات-جنگ-و-ضد-جنگ and currently-reading
فاوست
tagged: currently-reading

goodreads.com
شبکه اجتماعی جات
بایگانی

شوروی

چهارشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۳۶ ق.ظ

خوب این یک واقعیت انکار ناپذیر در زندگی من است. یک بخش از آن که هر چقدر هم که کوچک باشد به هر حال ذهن من را برای مدتی درگیر خود کرده است. حقیقت این است که در چند ماه اخیر علق خاطر خاصی به تفکرات مارکس و کمونیسم پیدا کرده ام . یا دقیق تر بگویم ، از گذشته کمی گرایشات چپ در من وجود داشته که بالاخره به آنها اجازه ی جولان منطقی داده ام . جالب اینجاست که موارد فراوانی مثل کتاب، موسیقی ، مجله و فیلم که درباره ی مارکس، شوروی و کمونیسم کار شده اند به صورت کاملا اتفاقی و مداوم سر راهم قرار می گیرند و خوب من هم از آنها نمی گذرم . تاکید می کنم که قصد گرویدن به عقاید توده ای و چپی ندارم و صرفا و کاملا آگاهانه مشغول به جمع آوری اطلاعاتی در رابطه با آن هستم . به نظرم واضح است که اگر کسی کمترین علاقه ای به این تفکرات داشته باشد در همان شروع کار جذب شوروی و حکومت کمونیستی آن بشود و در پروسه ی مطالعه ی خود گوشه ای از ذهنش را به این سمبل شکست حکومت کمونیستی اختصاص بدهد. به همین خاطر امروز با دیدن پوستر فیلمی از جنگ جهانی دوم که در نبرد استالین گراد می گذرد بی فوت وقت آن را دانلود کردم. فیلم البته تِم عاشقانه دارد اما نکاتِ هیجان انگیزی داشت که به شدت برایم جالب بود . داستان درباره تک تیراندازی روس است که توسط یکی از افسران ارتش سرخ که در بخش مطبوعات و تبلیغات و به نوعی شانتاژ رسانه ای فعال است کشف می شود. افسر این سرباز را در تمام رسانه ها bold می کند و از او به عنوان قهرمان استالین گراد یاد می کند تا مردم به امید او و حماسه هایش ، با روحیه ای بهتر به ادامه جنگ بپردازند. افسر مرد خوبی است و با این تک تیر انداز که توسط خودش از یک سرباز به یک قهرمان تبدیل شده است دوست می شود و دوست هم می ماند. تا جایی که هر دو عاشق یک زن می شوند و زن عاشق تک تیر انداز . افسر همچنان آدم خوبیست و جز در یک قسمت هیچ حرکت منفی ای انجام نمی دهد و حتی آخر فیلم هم همان کار کوچک و منفی خود را به نوعی جبران می کند . در همان انتهای فیلم دیالوگ جالبی را گفت که به نظرم برای خودم قابلیت ثبت شدن دارد. کل این پست برای ثبت همین دیالوگ نوشته شده است .

.Man will always be man

.There is no new man

We tried so hard to create a society that was equal, where there'd be nothing

.to envy your neighbor. But there's always something to envy

 ...A smile

...a friendship

.Something you don't have and want to appropriate

...In this world

...even a Soviet one.. there will always be rich and poor

...*Rich in gifts

...poor in gifts

...Rich in love

...poor in love

*فکر می کنم منظور استعداد تک تیر انداز در تیراندازی بود. 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی