فکر می کنم ، شاید هم احساس می کنم :
فیس بوک هم زمان دو تا نقش رو در جنبش ها و به طور خاص جنبش سبز بازی می کنه ، هم نقش موتوری داره هم ترمزی !
اولش که همه چیز درهم و شلوغ پلوغ بود و همه بسیار داغ کرده بودن ( خرداد 88 مثلا ) ، فیس بوک جایی بود برای به اشتراک گذاشتن احساسات و به نوعی آتیش ماجرا رو باد زدن !! به هم دلگرمی می دادیم که با هم هستیم و خواهیم بود . بعد ولی کم کم تقش ترمزیش رو شد . وقتی که کم کم هزینه ها بالا رفت ، ملت تازه به خودشون اومدن و دیدن بگیر ببند و حکم و دادگاه جدی است ، خودشون موندن و غلیان احساساتی که باید به نوعی بروزش می دادن وگرنه از هم می پاشیدن !! فیس بوک شدن مامن همه ، این دفعه دیگه آتیش رو باد نمی زد ، اتفاقا هر چی بیشتر شعله ی آدم ها زبونه می کشید ، بهش دهنه می زد و رامش می کرد !! آدم ها کم کم نیازی به اینکه برن تو خیابون و داد بزنن نداشتن ، با یه مراسم 16 آذر ارضا می شدن !
فیس بوک بود ، می شد که داد زد و از درونیات فرو خفته گفت !!
خیلی فکر کردم که اگر فیس بوک نبود ، صدای ملت معترض انقدر راحت خفه نمی شد ، حداقل بیشتر طول می کشید !
مثلا همین قضایای رای اعتماد مجلس ، به نظرم اگر فیس بوک نبود که هی مسخره شون کنیم و از دستشون حرص بخوریم ، شاید ، به یک احتمال کوچک مردم پا می شدن می رفتن دم در مجلس !! مثل لر ها که از قضا این کار رو کردن !!!
پی نوشت : این مطلب صد در صد در حال بسط دادنه ، دارم خیلی جدی بهش نگاه می کنم و شاید برم سمت اینکه به صورت پژوهش درش بیارم !
یه چیزی تو مایه های : فیس بوک جنبش را خفه کرد .