الهام بخش ها 1 (ادامه دارد)
1.
هدی رستمی
از اول هم
میدونستم دلم نمیخواد از این سفر بروهای حرفه ای بشم، برای همین همیشه برام سوال
بود که چرا هدی رستمی برام جذابه؟ و به طور خاص بین این همه Traveler های اینستایی چرا
این یکی روی اعصابم نمیره. چیزی که به نظرم اومد این بود که هدی رستمی اولا خودشه،
دوما تلاش نمیکنه که بگه روش زندگیش لزوما بهترین روش هست و ذوق های مصنوعی و رنگی
منگی به خورد آدم ها بده و سوم اینکه به
مفهوم حقیقی کلمه تلاش میکنه خواننده هاش رو با خودش به سفر ببره. خوب بلده قصه
بگه، خوب بلده عکس بگیره و خوب بلده همه این کارها رو سریع منتشر کنه. رهاست و سبک
زندگیش بسیار ساده است. احساس نمیکنی اغراق میکنه و بهت این حس رو نمیده که برای
معروف شدن توی شبکه های مجازی و به قول معروف سلبریتی شدن این کارا رو میکنه.
خودشه. پروژه برای خودش تعریف میکنه (سفر). برنامه ریزی های مالی و زمانی میکنه و
بعد بدون اینکه بترسه میره توی دل پروژه. برای درآمد زایی خودش رو توان مند کرده،
توانایی هاش رو خوب شناخته و اونها رو تبدیل به ابزار کرده. به طور خاص برام الگوی
موفقی از به اشتراک گذاشتن تجربه هاست بدون اینکه از زندگی خصوصیش خرج کنه. کاری که
خیلی دوست دارم بتونم بکنم.
جیره کتاب رو
بیشتر از ده سال هست که میشناسم، به گمونم از اواخر راهنمایی یا اول دبیرستان.
صاحب سایت هر ماه میره خرید کتاب و به انتخاب خودش تعدادی کتاب برای اون ماه میخره
و به عنوان "جیره کتاب" برای مشترکینش در داخل و خارج ایران میفرسته. هر
ماه هم لیست کتاب های خریداری شده اش رو همراه با توضیح کوچیک که چرا اون کتاب رو
خریده برای همه کسانی که عضو خبرنامه هستن (مثل من) میفرسته. درواقع من اینجوری با
سایتش آشنا شدم که دنبال یه مرجع خوب برای پیشنهاد کتاب بودم (شما فک سال 83 اینا)
و چیزی پیدا نکردم جز این سایت که هرماه به ایمیل یاهو لیست میفرستاد و هنوزم
میفرسته. منم دونه به دونه لیست ها رو میخوندم و از توش کتاب انتخاب میکردم و مرتب
و منظم میذاشتم توی لیست خرید نمایشگاهم. جدای اینکه این سایت برای یه بچه 14-15
ساله حکم راهنما رو پیدا کرده بود و برای همین تا همیشه از صاحبش متشکرم، ایده پشت
جیره کتاب همیشه برام جذاب بوده، "پول در آوردن از پیدا کردن کتاب و خریدشون برای
بقیه." یعنی هدف اولیه سایت نه معرفی کتاب بود، نه نقد کتاب و نه هیچ چیز
دیگه. بلکه صاحب جیره کتاب از پرسه زدن در کتاب فروشی ها و مجله ها و غیره که خیلی
از ماها دوست داریم و هرروز انجام میدیم، درآمدزایی میکنه. اینکه چه قدر هزینه میکنه و چقدر درمیاره و
اصلا می ارزه خودش جای سوال داره، ولی خود ایده معرکه است.
3.
گودریدز
احتمالا خسته
ترین و همزمان جذاب ترین شبکه اجتماعی روی زمین گودریدز هست. من نمیدونم ایده
دهنده های پشت این قضیه چه کسانی بودن و البته احتمال هم میدم اگر اونا هم نبودن
کسان دیگری بالاخره این سایت رو میزدن. اما باز هم برام جذابن. چرا؟ چون تمام
نیازی که یه آدم کتاب خون داره رو ارضا میکنن (البته متاسفانه توی ایران این اتفاق
نمیفته). دسته بندی کتاب ها بر اساس خونده ها، در حال خوندن ها، و برای خوندن، ساده
ترین ایده ای هست که میشه مطرح کرد و در عین حال پیاده سازیش در یک سایت جامع و
کامل واقعا مفیده. ساختن لیست های موضوعی، وصل کردن کتاب خون ها به همدیگه، امکان
ایجاد book club های مجازی (که در ایران خیلی استفاده نمیشه) و خیلی از کارهای
دیگه. چه چیزیش برام جذابه؟ خوب راستش دوست داشتم خودم اون آدمی بودم که چنین
سایتی میزد (چه بسا که مدل ایرانیش "شباویز" وجود داره که اصلا قابل رقابت با گودریدز هم نیست).
کلا استارت آپ های مربوط به کتاب برام جذابن و به سختی می جورمشون.
یه دختر
ایرانی-آمریکایی ساکن شیکاگو که سر یه مصاحبه جنجالیش توی تلویزیون آمریکا، که به
نظر مجری برنامه به اندازه کافی «آمریکایی» و «ضد مسلمون ها» و «ضد ایرانی» نبود،
معروف شد. اولین جذابیت این آدم برام، تبدیل علاقه اش (Fashion) به دغدغه
سیاسی اجتماعی بود که در قالب مقاله های متعدد در سایتش و کتاب عکس منتشر کرده.
دوم باشگاه کتاب بین المللی (آنلاین) که راه انداخته و قراره ملت به قول خودش
مطالب «رادیکال» توش بخونن. کاری که شاید من تمام زندگیم دوست داشتم انجام بدم اما هم دانشش رو نداشتم و
هم همتش رو. کتاب انتخاب میکنه، مهمون میاره که راجع به کتاب حرف بزنه، مقاله راجع
بهش مینویسه و خلاصه هزارتا کاری که من خیلی دوست دارم بکنم و نمیکنم. تازگی یه
کارگاه خیاطی هم برای پناهنده ها راه انداخته. راستش نمیدونم از کجا پول در میاره،
و خوب این قضیه برام مهمه ولی همت و انگیزه و بی پروایی که در کارهاش و آگاهی سازی
داره برام جذابه.
متین لشکری
احتمالا من رو نمیشناسه ولی من همه دوستاش رو میشناسم و از دور خودش و کارهاش رو
تحسین میکنم. آدمی که مثل موارد بالا تونسته هم علاقه هاش رو (سفر، نوشتن، یادگیری زبان) تبدیل به
کار کنه و هم پر از شوق زندگی هست و مشخصا پشتکار داره. پرشین فود یه تور هست توی
تهران که با همکاری یه آشپز حرفه ای و متین برگزار میشه. مسافرهای خارجی که به
ایران میان میتونن توی این تور ثبت نام کنن و بعد اول از همه همراه با متین به
بازار تجریش برن و مواد اولیه برای آشپزی بخرن (که در طول این قضیه متین میتونه از
زبان های مختلفی که بلده استفاده کنه) و بعد به آشپزخونه خاصی میرن تا یک غذای کاملا
ایرانی بپزن و یاد بگیرن (که اینجوری عملا به صنعت توریست کشور کمک کردن). در کنار این قضیه متین یه وبلاگ توریستی هم داره که به
انگلیسی توش مطالب خیلی با کیفیت مینویسه و میذاره. خیلی دوست دارم بدونم ایده پرشین فود از کجا به ذهنش رسید و از ایده تا عمل چه مراحلی رو رفته. شاید هیچ کدوم از این کاراش شغل مورد علاقه ام نیست، ولی نوع ایده و اجرایی کردنش و ادغام علاقه و کارش برام جذابه.
6.
علی عبدی (آپدیت میشود)
7. آتوسا افشین نوید (آپدین میشود)