تعلیق

تعلیق

به خودم اومدم و دیدم که زندگیم شده پر از ذوق و هیجان و البته اضطراب و کمی هم ترس برای آینده ای پر از عدم قطعیت ها و ناشناخته ها و البته موفقیت ها و شکست ها. آینده ای که به جز یه تصویر تار چیزی ازش ندارم، اما میدونم دارم به سمتش حرکت میکنم و با هر قدمم، خودم و خودش بهش سر و شکل میدیم. این شد که اینجا شد "تعلیق." تعلیقی (انگلیسی: Suspense) که به قول ویکی پدیا جان: " به حس و کشش تنش‌آلود و پرهیجانِ برآمده از موقعیتی غیرقابل‌پیش‌بینی و مرموز گفته می‌شود."

عضویت در خبرنامه معرفی کتاب
کتابخونه

خونده‌های اخیر

The Bell Jar
really liked it
I finished this book more than two weeks ago, and I was too glad I am done with it that totally forgot to write a review, though it has been haunting me since. A semi-autobiographical novel about depression and suicide (and suicidal thou...
بیروت ۷۵
liked it
tagged: soon-to-be-read
همسایه ها
it was amazing
tagged: ادبیات-زندان

goodreads.com

کتابهای رو طاقچه، زیر تخت، توی کیف، توی دست، و به تازگی توی گوش و توی کیندل

Electric Arches
tagged: currently-reading
The Art of the Novel
tagged: currently-reading
آخرین انار دنیا
tagged: ادبیات-جنگ-و-ضد-جنگ and currently-reading
فاوست
tagged: currently-reading

goodreads.com
شبکه اجتماعی جات
بایگانی

پروانه اوکازیو-کورتز فروهر

پنجشنبه, ۲۵ شهریور ۱۴۰۰، ۰۲:۰۶ ب.ظ

دو ساعت راجع‌به پراگماتسیم سیاسی و چپ رادیکال و لباس اوکازیو در مت گلا حرف زدیم و بحث کردیم. دو ساعت هیجان‌زده شدیم و من از اهمیت نقد سیاست‌مداران مدعی سوسیالیسم حرف زدم و اون از اهمیت استفاده از تریبون‌های مختلف برای رسوندن پیام سوسیالیسم و جذب حداکثری گفت. من صدام رو بالا میبردم و اون وسط حرفم میپرید. اون جدی‌تر میشد و من شاکی‌تر. من از خیانت اوکازیو به برنی سندرز گفتم و اون از حمایت همه جانبه برنی از اوکازیو. اون پای بختیار و جبهه ملی و بازرگان رو وسط کشید و من از نقطه حساس کنونی گفتم و اینکه نمیشه بعد از ۴۰ سال عملکرد و واکنش آدم‌ها رو به راحتی قضاوت کرد. اون اسم فروهرها رو آورد و اینکه حاضر نشدن سمت بختیار بایستن و من از اشتباه پروانه فروهر گفتم که به هوای آرمان‌های انقلابی تن به قوانین زن ستیزانه داد و در کنفرانس برلین سخنرانی کرد. اون گفت که پروانه فروهر من رو یادت تو میندازه و من گفتم که دقیقا همین. پروانه خیلی خوب بود ولی به زنان خیانت کرد، پس چطور از اوکازیو حمایت میکنی؟ واستا ببینیم، من تو رو یاد پروانه فروهر میندازم؟ ولی اونکه خیلی با صلابت و خفن بوده. 

خندید و گفت یه چند ثانیه طول کشید بفهمی چی گفتما و من یه خنده جدی تحویلش دادم که یعنی بحث رو عوض نکن و خودت رو لوس نکن و بازم صدام رو بردم بالا و در کمال تعجب حرفهام به کرسی نشست و بعد از مدت‌ها یکی از بحث‌هامون به ثمر رسید.

 

چی شد که یک ساعت بعدش به گریه افتاده بودم و دعوا میکردیم؟

ما در کنار هم جذابتر از اونی هستیم که ساعات پایانی شب ۱۵ سپتامبر بهمون نشون داد. 

اون میگه افسردگیه. 

منم فکر کنم باید کم کم حرفش رو قبول کنم. 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۰/۰۶/۲۵
راحله عباسی نژاد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی