تعلیق

تعلیق

به خودم اومدم و دیدم که زندگیم شده پر از ذوق و هیجان و البته اضطراب و کمی هم ترس برای آینده ای پر از عدم قطعیت ها و ناشناخته ها و البته موفقیت ها و شکست ها. آینده ای که به جز یه تصویر تار چیزی ازش ندارم، اما میدونم دارم به سمتش حرکت میکنم و با هر قدمم، خودم و خودش بهش سر و شکل میدیم. این شد که اینجا شد "تعلیق." تعلیقی (انگلیسی: Suspense) که به قول ویکی پدیا جان: " به حس و کشش تنش‌آلود و پرهیجانِ برآمده از موقعیتی غیرقابل‌پیش‌بینی و مرموز گفته می‌شود."

عضویت در خبرنامه معرفی کتاب
کتابخونه

خونده‌های اخیر

The Bell Jar
really liked it
I finished this book more than two weeks ago, and I was too glad I am done with it that totally forgot to write a review, though it has been haunting me since. A semi-autobiographical novel about depression and suicide (and suicidal thou...
بیروت ۷۵
liked it
tagged: soon-to-be-read
همسایه ها
it was amazing
tagged: ادبیات-زندان

goodreads.com

کتابهای رو طاقچه، زیر تخت، توی کیف، توی دست، و به تازگی توی گوش و توی کیندل

Electric Arches
tagged: currently-reading
The Art of the Novel
tagged: currently-reading
آخرین انار دنیا
tagged: ادبیات-جنگ-و-ضد-جنگ and currently-reading
فاوست
tagged: currently-reading

goodreads.com
شبکه اجتماعی جات
بایگانی

انصراف

شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۸، ۱۲:۵۹ ب.ظ

پنج شنبه، بعد از کلی مشورت با این و اون و چندین و چند بار تایید گرفتن از محمد، به کنفرانسی که جمعه برگزار میشد و من توش باید ارائه میدادم پیام دادم که شرمنده،‌حالم خوب نیست و نمیتونم بیام و اونها هم با روی گشاده از اینکه زود در جریانشون گذاشتم تشکر کردن. اما، تا همین امروز مدام از خودم میپرسم که آیا این کار نشونه تنبلی نیست؟ آیا نشونه ضعف نیست؟ آیا نشونه عدم برنامه ریزی قبلی و تعهد به کار نیست؟ آیا نشون نمیده که از پس انجام چند کار به طور همزمان برنمیام؟

 

و تنها جوابی که به این سوال‌ها دارم اینه که میدونم طبیعی نیست که دو سه ماه مونده به دفاع و تموم کردن پایان نامه و در تمام طول صحبت با استاد راهنمام فقط و فقط به این فکر میکنم که آیا میشه همین الان از ارشد انصراف بدم و کل پروژه رو بذارم کنار؟ و یا حتی مریض بشم و حداقل چند هفته از انجام هر کاری ولو روابط اجتماعی معاف بشم؟ 

 

تنها چیزی که میدونم همینه

همین که این فکرها طبیعی نیست و یعنی واقعا به لحاظ روانی کم آوردم و تمام کپسول‌های انرژیم ته کشیده،‌حتی اگر هیچ نمود فیزیکی و بیرونی نداشته باشه

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۸/۱۲/۱۷
راحله عباسی نژاد

نظرات  (۲)

۱۹ اسفند ۹۸ ، ۰۱:۳۸ الهه ابوالحسنی شهرضا

راحله! خوبی؟ نگرانت شدم.

حالا گیریم که کپسوله فلان شده،

چی باعث می‌شه این فکرها طبیعی نباشه؟ :))

 

حاجی ولی حالتو می‌فهمم کاااامل. برو جلو ایشالا که تهش ردیف می‌شه. کاری چیزی از دستمون برمی‌اومد بگو :*

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی