شهرزاد
نویسنده: راحله عباسی نژاد - یکشنبه ۶ دی ۱۳٩۴
یک دنیا حرف دارم برای زدن، موضوع برای پرداختن، اما حوصله نیست برای منسجم سازی افکار و نظرات.
چیزی اما عجیب ذهنم را درگیر کرده بود که به اینجا پناه آوردم. شهرزاد. سریالی که مرا از خود بی خود میکند با آن همه هنرِ قصه گویی، کلام، ادبیات، شخصیت پردازی. کاش جایی داشتم در ذهنِ حسن فتحی. کاش می دیدم این همه سخن را چطور می سازد. فتحی تا به امروز، با شب دهم، مدار صفر درجه و حال شهرزاد چند بار در جلدِ آدم های دست ساخته ای رفته است که خود تک تکِ کلمات و حالات و رفتارشان را مو به مو می سازد ؟ این هوش نیست ؟ هنر نیست؟ خلاقیت نیست ؟ چطور همه ی اینها در کسی جای میگیرد؟
یک بار به این فکر کردم که بزنم زیر همه چیز، بروم دست بوسیِ فتحی، به التماس بخوام که هر چه در چنته دارد به من یاد دهد. بگوید چطور میتواند این گونه قصه بافی کند ؟