مکالمه
نیازه که گاهی آدم برای چند لحظه زبون خدا رو بفهمه . برای چند لحظه باهاش دیالوگ دو طرفه داشته باشه. برای چند لحظه بهش گوش کنه . و حتی حتی حتی لازمه که برای چند لحظه حس کنه خدا هم مثل اون مشکل داره. سر دو راهی می مونه . غصه میخوره و کم میاره. آدما هیچ وقت تنها نیستن. خدا هست ولی خدا کافی نیست . شاید هم برعکس. خدا زیادی کافیه. آدم نیاز داره به کسی که باهاش تکمیل بشه و بالعکس، تکمیلش کنه . آدم نیاز داره که هم درک بشه و هم درک کنه . این لازمه ی هر گفت و شنودیه. این لازمه ی هر ارتباط دو طرفه ی نزدیک در حدِ رگ گردنیه . من نیاز دارم که گاهی خدا برام درد و دل کنه . من نیاز دارم که گاهی حس کنم موجود پاک و منزهی هستم که خدا بهم تکیه میکنه . من نیاز دارم که گاهی از خدا نترسم و به جای اینکه به پاش بیفتم ، سرم رو بالا بگیرم و ازش کمک بخوام . من نیاز دارم که خدا یه وقت ها برام خدایی نکنه . من نیاز دارم که یه وقت ها خود خدا منو صدا کنه و بگه که باهام حرف داره . من نیاز دارم که خدا گاهی به من نیاز داشته باشه . و من . و من . و من نیاز دارم که بعد از تمام این حرف ها حس نکنم که دارم کفر میگم . من نیاز دارم که گاهی خدا منو به حال خودم رها کنه تا بازخواستش کنم . و نیاز دارم که قول ندم که تکرار نمیشه. من نیاز دارم که گاهی جایی بشینم و فک نکنم که عمر چه زود میگذره و همین چند ثانیه دیگه شاید اصلا نباشم. من نیاز دارم که گاهی به خدا دستور بدم که زندگی رو بزنه روی دور کند و بهم بگه که تا هر وقت که دلت میخواد روی دور کند میمونه . تو فقط آروم شو .
من به همه ی اینا نیاز دارم . به همه شون. و میدونم که فقط من نیستم و مثل من زیاده. بیشتر از اونی که فکرش رو بکنی.