دغدغه دارم : چطور فعال سیاسی اجتماعی باشیم ؟؟
مدت هاست که شمارِ دانشجویانِ فعال و البته منتقد در زمینه های سیاسی- اجتماعی ، در این دانشگاهِ به اصطلاح مادر به کمتر از انگشتان دست رسیده است. وقتی می گویم فعال منظور کسی است که فراتر از حرف ، عمل می کند، آگاه می کند و تلاش دارد تا با ته مانده ی امیدش به اصلاح امور جامعه ی اطرافش بپردازد. ترس چندانی از بیان تفکراتش نزد دیگر دانشجویان ندارد و برای رسیدن به جامعه ی آرمانی اش هر چه در توان دارد به کار می گیرد. شعار نمی دهد. مثل یک عقل کل و از موضع بالا به دیگران نگاه نمی کند . خودش را جدای از مردم نمی بیند و وقتش را صرف اداهای روشنفکری نمی کند. دانشجوی فعال دغدغه دارد، دغدغه ای که به راحتی بایگانی نمی شود و با خواندن چند کتاب هم برایش جواب نمی یابد.
قبول که تا حد خوبی تقصیر گردن دانشجویان نیست . دغدغه هست، فعالیت بالقوه هم هست، اما متاسفانه در چند سال اخیر دانشجو فقط حق ورود به حوزه دانش داشته است و بس. ورود به میدان سیاست و اجتماع، آن هم با نگاهی پرسشگرانه، برای دانشجو عملی نابخشودنی محسوب می شده است. ستاره ای بر شانه ی دانشجو می زدند، اعتراضش را به وضع بحرانی کشور بی مورد تشخیص می دادند و غیر محترمانه روانه ی منزلش می کردند. به تدریج دانشجو را عادت دادند تا به جای حضور در متن جامعه، دل خوش کند به شبکه های اجتماعی و همدلی های مجازی و حق طلبی های مختصر مفید در قالب چند عکس و چند جمله و چند لایک. سوقشان دادند به حلقه های بسته ی دوستانِ نزدیکی که نهایتً حرکتِ مفیدشان چاپ نشریه های کم یا حتی بی مخاطب بود و بحث هایی که نتیجه ای معطوف به جامعه نداشت. پس طبیعی به نظر می رسد که بعد از مدتی نقش دانشجو به عنوان نوک پیکان نقادی، به مرور از صحنه سیاسی - اجتماعیِ ایران حذف شود.
با تمام این تفاسیر، دانشجو هم چنان جوان است و پر امیدترین قشر این سرزمینِ مه گرفته به حساب می آید. در این چند سال، گرچه داغ بسیار دیده است، ولی دلش به حال وطن و مردمی که هر روز یکی یکی زیر بار ندانم کاری های مسئولین گذشته کمر خم می کنند، می سوزد. دلش به حال خودش و تمام تحصیل کرده هایی که به هر دری برای رفتن می کوبند می سوزد. دلش می سوزد و خردمندانه و در یک مینی جنبشِ زودگذر و یک هفته ای، زنگ ورود دولت تدبیر و امید به عرصه ی سیاست کشور را به صدا در می آورد. دولتی که خدا را شکر تا امروز رو سفیدمان کرده است.
نتیجه آن که دانشجو در جریان اوضاع خودش، نزدیکانش و جامعه قرار دارد. بحث نفهمیدن، اهمیت ندادن و بی دغدغگی محض نیست. اتفاقا به بلوغ سیاسی هم رسیده و حاضر است با منطق و تفکر، و بدون دخالت احساسات آنچه را که به اصلاح امور می انجامد، بر گزیند. پس چرا بعد از روی کار آمدن دولت جدید مجددا ، ولی این بار با لبخندی گوشه لب، به خلوت خودش در دنیای مجازی باز می گردد ؟ چرا تغییر محسوسی در میزان فعالیت های بدنه دانشجویی دیده نشده است ؟
غیر از این است که سرگردان، به دنبال کسی، حرفی یا عملی هستیم که به ما یاد بدهد چطور می توانیم دوباره دانشجوی تاثیرگذار بر روی جامعه باشیم ؟ چطور می توانیم به غیر از دوران انتخابات، در آینده سرزمینمان دخیل باشیم ؟
شاید خالی از لطف نباشد که در سالگرد روز دانشجو از خودمان بپرسیم که : "برای گشایشِ مجدد دانشگاه به سوی جامعه، چه باید بکنیم ؟" یا به به زبانی دیگر "چگونه می توان دانشگاه را از شکلِ یک نهادِ بوروکراتیک در بیاوریم تا در صحنه ی اجتماع، اندیشه و تغییرِ اجتماعی نقش ایفا کند؟ "
یادمان باشد که 16 آذر را گرامی می داریم، چون از یک حادثه، فراتر رفته و به یک نماد بدل شده است : نمادِ دانش جو، به عنوانِ وجدانِ آگاه و مداخله گرِ جامعه.
سرمقاله گزاره - منتشر خواهد شد در 18 آذر 1392