آخر تابستان است اما روزها از قبل گرم تر شده ...
گرم تر شده ام . چند ساعتی است که گرم تر شده ام . باز هم مثل خیلی از اوقات دیگر خبر را بر خلاف میلم اول از فیس بوک فهمیدم . آزاد شده اند . اعتراف می کنم چند تایی را نمی شناختم ولی اصلا مهم نبود . فقط می دانستم آزاد شده اند . مثل همیشه که از چیزی ذوق می کنم و به جای آن که پی اش را بگیرم یهو رهایش می کنم ، خبر ها و فیس بوک و همه را رها کردم . ته ذهنم آرام بود . آرام تر از خیلی از مواقع دیگر . دلم یک سرود حماسی می خواست و گریه و ... . زندانی سیاسی را آزاد کردند . ستوده و زیدآبادی و عرب سرخی و خیلی های دیگر . اول فکر کردم خوشحال شدم . خوب خوشحال هم شدم ولی بعد حسم مثل مزه ی خرمالوی نرسیده که اولش خوب است و بعد طعم دهانت یک جور ناجوری می شود، تغییر کرد. فکر کن . خوشحال شده باشی از این که آزاده ای را آزاد کرده اند . خنده دار نیست ؟ گس نیست ؟ هست که الان حال خوشی ندارم . امید است و ترس. نمی دانم چرا حالا که گاماس گاماس مطالباتمان را می گیریم می ترسم . انقدر می ترسم که بهش فکر نکنم . می ترسم از اینکه همه چیز بر گردد به حالت 88 و بعد چه ؟ این بار قرار است چه شود ؟؟ قرار است کدام مادر و پدر و فرزند را ببرند به سیاه چال ؟ اصلا گیریم که نبردند . اصلا زندان سیاسی تعطیل/ دانشجوی ستاره دار ، پاک پاک / صدا و سیما آزاد ... بعد چی ؟ قرار است یادمان بیفتد که چه مملکت بدبختی داریم ؟؟ که فقر و نداری یقه ی مردم را چسبیده و رها که نمی کند هیچ ، هی فشار می دهد ؟ ببینیم که مهندس داخلی را به هیچ هم نمی پندارند و وارداتمان سر سام آور است ؟؟ یکهو دوباره حواسمان جمع شود که تک تک آدم ها با آغوش باز از کشور فرار می کنند ؟؟ بی رحمانه و خودخواهانه و بزدلانه است ولی من می ترسم و دلم نمی خواهد که این خوشی های کوچک یک به یک بیایند و بروند و کم کم بوی منجلاب آن پشت تر ها بلند تر شود . هنوز آمادگی ندارم . اعتراف می کنم که ندارم . اعتراف می کنم که موقع رای دادن به روحانی زبانم می گفت امیدوار است و ته دلم می دانستم که اوضاع ثابت می ماند. همه چیز دست نخورده مثل قبل . الان باید چه کنیم ؟ رعشه گرفته ام . دیگر بهانه ی " نمی گذارند" کم کم شاید از بین برود و ما می مانیم و یک خروار مسئولیت . یک خروار آزادی و .... . گرم شده ام . نه فقط از خوشحالی . از ترس / از هیجان / از فواره ی امید به جای کورسوی امید .
نکند یک هو موسوی هم آزاد شود ؟
پی نوشت : نسرین ستوده، فیض الله عرب سرخی، مهسا امرآبادی، محبوبه کرمی، مریم جلیلی، میترا رحمتی، فرح واضحان، ژیلا مکوندی و کفایت ملک محمدی در تاریخ 27 شهریور یک هزار و سیصد و نود و دو آزاد شدند.