به نام خدای رنگینکمان که مرده است
به یاد قایقهای کوچکی که بادبانشان برای همیشه از حرکت ایستاد
برای تمام کودکانی که در کودکی رفتند
تنهای تنها
با صدای بی صدا
مثل یه کوه بلند، مثل یه خواب کوتاه
یه زن بود
یه زن.
با دستای فقیر
با چشمای محروم
با پاهای خسته
یه زن بود
یه زن …
شب با تابوت سیاه
نشسته توی چشماش
خاموش شد ستاره، افتاد روی خاک
سایهاش هم نمیموند،
هرگز پشت سرش.
غمگین بود و
خسته
تنهای تنها.
با لبهای تشنه
به عکس یه چشمه
نرسید تا ببینه قطره
قطره
قطرهی آب
قطره آب
در شب بی توش
این طرف، اون طرف
میافتاد تا بشنوه
صدا
صدا
صدای پا
صدای پا
* آتش شاکرمی در ستایش اهمیت رو جایگاه وزمرگی در قلب و برای سوگواری و انقلاب این روزها نوشته:
به آنچه در روزمرگی ات از آن محرومی اعتراض داری درست است؟
تمام مفاهیم بزرگ و باشکوهی مثل آزادی، حقوق شهروندی، امنیت، برابری، تمامی این مفاهیم درخدمت زندگی زمینی و روزمرهی این بشر کار میکنند.
تحقیر روزمرگی، تحقیر ِ نفس ِ زندگی ست.
وقتی ما می گوییم او باشکوه است چون برای آزادی می جنگد یعنی چه؟
یعنی او باشکوه است چون برای سلامت ِ زندگی می جنگد.
آزادی یک مفهوم انتزاعی نیست. آزادی در لایه لایه ی زندگی زمینی و روزانه ی ما تجسم و معنا مییابد.