تعلیق

تعلیق

به خودم اومدم و دیدم که زندگیم شده پر از ذوق و هیجان و البته اضطراب و کمی هم ترس برای آینده ای پر از عدم قطعیت ها و ناشناخته ها و البته موفقیت ها و شکست ها. آینده ای که به جز یه تصویر تار چیزی ازش ندارم، اما میدونم دارم به سمتش حرکت میکنم و با هر قدمم، خودم و خودش بهش سر و شکل میدیم. این شد که اینجا شد "تعلیق." تعلیقی (انگلیسی: Suspense) که به قول ویکی پدیا جان: " به حس و کشش تنش‌آلود و پرهیجانِ برآمده از موقعیتی غیرقابل‌پیش‌بینی و مرموز گفته می‌شود."

عضویت در خبرنامه معرفی کتاب
کتابخونه

خونده‌های اخیر

The Bell Jar
really liked it
I finished this book more than two weeks ago, and I was too glad I am done with it that totally forgot to write a review, though it has been haunting me since. A semi-autobiographical novel about depression and suicide (and suicidal thou...
بیروت ۷۵
liked it
tagged: soon-to-be-read
همسایه ها
it was amazing
tagged: ادبیات-زندان

goodreads.com

کتابهای رو طاقچه، زیر تخت، توی کیف، توی دست، و به تازگی توی گوش و توی کیندل

Electric Arches
tagged: currently-reading
The Art of the Novel
tagged: currently-reading
آخرین انار دنیا
tagged: ادبیات-جنگ-و-ضد-جنگ and currently-reading
فاوست
tagged: currently-reading

goodreads.com
شبکه اجتماعی جات
بایگانی

مهاجرت

جمعه, ۳ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۰۹ ب.ظ
از خیلی قبلتر. شاید حتی از همون پس فردای روزی که وبلاگ قبلی رو ایجاد کردم، مطمئن بودم که اسم مناسبی برای وبلاگ انتخاب نشده. با ایده ی اولیه ای که برای وبلاگ قبلی در نظر گرفته بودم هماهنگ بود اما با خودم و ذهنم و شخصیتم نه! هرگز. اون موقع خسته شده بودم از جایی مثل فیس بوک که آدم ها منتظر بودن به افکارت و نظراتت حمله کنن و شخمش بزنن بدون اینکه فرصت داشته باشی برگردی و به کل هر چه گفتی رو تکذیب کنی  یا ویرایش کنی و بگی همون روز، همون لحظه ، همون موقع چیزکی به ذهنم رسید که نیاز بود در حد status (وضعیت) منتشر بشه و لاغیر. هنوز اینستا نداشتم و توییتر هم که تا همین شش ماه پیش پام رو توش نذاشته بودم، اما کلی فکر توی مغزم رژه میرفت. از سیاست و فرهنگ و اجتماع گرفته تا بلاغت و بلاهت و بضاعت مردم. مهمتر اینکه پام رو زمین بود. مجرد بودم، رشته ام مشخص بود، راهم برام به مقدار خوبی روشن بود و فقط جایی رو میخواستم که توش برون ریزی عقیدتی کنم، که کردم. که نتیجه اش شد درنگ. 

در حقیقت این هدف اولیه به کل فراموشم شده بودم و حین اسباب کشی از وبلاگ قبل به این یکی که سرک کشیدم به آرشیو، یادم افتاد. به هر حال اون موقع نیاز داشتم تا چند لحظه ای میون همه سرشلوغی هام "درنگ" کنم و بنویسم، و این شد که "درنگ در روز " رو ساختم. 

به مرور اما هر چی بیشتر گذشت "درنگییاتم" شخصی تر شد و زندگانیم پا در هوا تر و خودم گیج تر و نیاز به تعریف و تببین بازنگری های شخصیم بیشتر و وبلاگم جایی شد برای توضیح و تشریح گوشه گوشه های پنهان مسیرم و احساساتم. تو یک سال اخیر هر کس ازم پرسید "خوب بعد؟" و " حالا چی میشه؟"، شونه بالا انداختم و با خنده گفتم از این نامطمئن تر نمیشد باشم، جوابی بهتر از "نمیدونم" برات ندارم. میریم جلو ببینیم چی میشه و خدا چی صلاح میدونه. اینقدر این جواب رو دادم که به خودم اومدم و دیدم که زندگیم شده پر از ذوق و هیجان و البته اضطراب و کمی هم ترس برای آینده ای پر از عدم قطعیت ها و ناشناخته ها و البته موفقیت ها و شکست ها. آینده ای که به جز یه تصویر تار چیزی ازش ندارم، اما میدونم دارم به سمتش حرکت میکنم و با هر قدمم، خودم و خودش بهش سر و شکل میدیم. این شد که اینجا شد "تعلیق." تعلیقی (انگلیسی: Suspense) که به قول ویکی پدیا جان: " به حس و کشش تنش‌آلود و پرهیجانِ برآمده از موقعیتی غیرقابل‌پیش‌بینی و مرموز گفته می‌شود." 

اینکه به کل مجبور شدم از پرشین بلاگ هم بعد از نزدیک پانزده سال کوچ کنم چندان ربطی به تغییر عنوان نداشت. چه بسا که قرار بود اسم همون قبلی رو تغییر بدم ، اما پرشین بلاگ با باگ های فراوونی که داشت چنان از خجالتم در اومد که عزمم رو جزم کردم و بار و بندیلم رو جمع کردم و به کل باهاش خداحافظی کردم که البته بد هم نشد. اینجا رو که ساختم و شروع کردم به آب و جارو کردن یه ذوق خاصی داشتم. مثل پوست انداختن. دو روز با همه چیزش بازی بازی کردم تا بشه همونی که میخوام. کتابخونه ام رو گذاشتم، عکسی که خودم کشیدم و به نظرم بهترین نمایه ممکن از مغزم هست رو گذاشتم و کلی فکر دیگه برای دکوراسیونش دارم. حالا بشوند یا نشوند مهم نیست، ذوقش شادم کرده که کفایت مطلب میکنه الان. 

خلاصه که خوش اومدم به تعلیق فعلا، تا ببینم عمر این یکی چقدره؟ :) 


پی نوشت: یه پست قبل از این اینجا هست (این زیر) که جدیده اما احتمالا بمونه تو سایه ی این یکی پست. حیف نشه خلاصه. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۶/۰۳
راحله عباسی نژاد

نظرات  (۱)

یکی از چیزهایی که همیشه من رو در راه ساختن وبلاگ متوقف کرده، همین انتخاب اسم براش بوده :دی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی