تعلیق

تعلیق

به خودم اومدم و دیدم که زندگیم شده پر از ذوق و هیجان و البته اضطراب و کمی هم ترس برای آینده ای پر از عدم قطعیت ها و ناشناخته ها و البته موفقیت ها و شکست ها. آینده ای که به جز یه تصویر تار چیزی ازش ندارم، اما میدونم دارم به سمتش حرکت میکنم و با هر قدمم، خودم و خودش بهش سر و شکل میدیم. این شد که اینجا شد "تعلیق." تعلیقی (انگلیسی: Suspense) که به قول ویکی پدیا جان: " به حس و کشش تنش‌آلود و پرهیجانِ برآمده از موقعیتی غیرقابل‌پیش‌بینی و مرموز گفته می‌شود."

عضویت در خبرنامه معرفی کتاب
کتابخونه

خونده‌های اخیر

The Bell Jar
really liked it
I finished this book more than two weeks ago, and I was too glad I am done with it that totally forgot to write a review, though it has been haunting me since. A semi-autobiographical novel about depression and suicide (and suicidal thou...
بیروت ۷۵
liked it
tagged: soon-to-be-read
همسایه ها
it was amazing
tagged: ادبیات-زندان

goodreads.com

کتابهای رو طاقچه، زیر تخت، توی کیف، توی دست، و به تازگی توی گوش و توی کیندل

Electric Arches
tagged: currently-reading
The Art of the Novel
tagged: currently-reading
آخرین انار دنیا
tagged: ادبیات-جنگ-و-ضد-جنگ and currently-reading
فاوست
tagged: currently-reading

goodreads.com
شبکه اجتماعی جات
بایگانی

کار و راه و جاه و پیری زودرس

سه شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۰۰ ب.ظ

اگر قبلا نگرانی اصلیم کمبود وقت و هر چه سریع تر رسیدن به مقصدی نامعلوم در جوانی بود، اونچه که تازگی ها به اضطراب هام اضافه شده، کیفیتِ طول عمر طولانی است. همیشه عادت کرده بودم و عادت دارم که دغدغه کارهای نکرده و عمر رفته و حال امروز و حتی مرگ زودهنگام و ناکامی  داشته باشم، اما مدتی هست که از خودم میپرسم اگر قرار باشه تا 100 سالگی، یعنی تا 74 سال دیگر عمر کنم چی؟ اگر از 40 سالگی، درد زانو و سنگینی وزن و کمردرد و نقرس و آرتروز و خستگی های بی وقت بهم هجوم بیارن و بیشتر از 50 درصد از بازدهی و شادابی و انگیزم کم کنن چی؟ اگر وقت کافی برای رسیدن به همه چیز داشته باشم اما نه سلامت جسم و نه حال خوش در من وجود داشته باشه چی؟ دیگه خیلی وقته غذای چرب نخوردنم بیشتر برای سلامتی هست تا چاقی، و ورزش نکردنم منو یادِ اون آرتروزهای قابل پیش بینی آینده میندازه تا نداشتن اندام متناسب! یاد گرفتم هم برای خودم هم برای دیگران آرزوی صد سالگی کنم، اما اینقدر بهش باور نداشتم و ندارم که گاهی یادم میره به کیفیتش هم فکر کنم و از عجله ی فعلیم کم کنم و به چند و چون سبک زندگی اون موقع فکر کنم. یک بار دوستی ناله میکرد که من دیگه سی سالم شده و چرا بالاخره آروم نمیگیرم و کار و راه و جاه مشخصی ندارم؟ دوست دیگه ای بهش گفت: گیرم که همه ی اینها رو الان داشتی، تا 70 سال دیگه، بیشتر از دوبرابر سن الانت، میخوای دقیقا همین طور زندگی کنی؟ فکر نمیکنی حوصله ات سر بره؟ 


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۳۱
راحله عباسی نژاد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی